همهمه بود . تمام شهر شلوغ بود . می گفتند حادثه ای رخ داده . باز هم برگ دیگری از تاریخ .
اولش با آتش سوزی شروع شد .می گفتند آتش سوزی سهمگینی است . آتش سوز 15 طبقه ، بالاخره کم نبود .!!
اما این تازه شروع ماجراست ........
یک ساعت گذشت ؛ همهمه ها بیشتر شده بود . مردم کنجکاو بودند ، کنجکاو برای آگاهی ازپایان ماجرا .
آیا این پرونده این ماجرا به خوبی و خوشی بسته میشد؟؟؟؟؟
بقیه ادامه مطلب ....
آیا این پرونده این ماجرا به خوبی و خوشی بسته میشد؟؟؟؟؟
می گفتند مردانی برای مهار آتش رفته اند . می گفتند که شغلشان است اما ، اعتقاد خودشان چیز دیگری بود ...
پس از ساعتی خبر نسبتا خوشی رسید ( آتش سوزی مهار شده ) همه خوشحال بودند تا این که ..............
حالا صدای گریه بود که به گوش می رسید . اتفاغ تلخی افتاد ريال اتفاق تلخی که شیرینی خبر چند لحظه پیش را به کلی از یاد ها برد . ساختمان 15 طبقه ای ، روی هم .... حتی نوشتنشم هم قلب آدم را به درد می اورد . ساختمان 15 طبقه ای روی هم فرو ریخت . آوار شد .
حالا ان مردانی که مهار اتش به ظاهر شغلشان بود ، زیر صد ها تن آهن و گج مفقود شده بودند . اما این پایان ماجرا نیست ، جستجو ها برای یافتن آن مردان ادامه دارد
حالا می فهمم که مهار آتش به ظاهر شغل بود در واقع عشق آن مردان بود
شاید این داستان سال ها بعد در کتاب داستان کودکان در چند صفه خلاصه شود
شاید هم به رمان 200 صفحه ای تبدیل شود
اما یاد و خاطرش همیشه در ذهن مردم جاویدان است
حالا به جای ان همهمه ها و گریه ها سخن دیگری بر زبان ها است
حالا می توانی ببینی که در همه جا نوشته اند
(آتش نشان ها هم مانند پهلوانان نمی میرند)
برای شادی روح تمام شهیدان حادثه پلاسکو الفاتحه مع صلوات
خواستی کپی کنی، کپی کن ولی فاتحه یادت نره :)
کپی با ذکر منبع بلا مانع است
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]